مجنون توییم ...(پنج شنبه 87 اسفند 1 ساعت 2:49 صبح )
من ز مجنون و تو در حُسن سبَق برده ز لیلى
دل من سیــنه ی سیــنا ، رخ تو طور تَجلى
هر که را روى به یارىّ و نگارى به کنارى !
جز به دامـان تو ، ما را نبوَد دست تولى...
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
یا مهدی(دوشنبه 87 دی 2 ساعت 3:13 صبح )
چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
نه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خواهم که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی
چه کنم چه چاره سازم که دل رمیده من نکند هوای دیگر به جز از هوای مهدی
من دلشکسته هر دم به امید درنشستم که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
تا کی در انتظار تو شب را سحر کنم
شب تا سحر به یاد رخت ناله سر کنم
ای غایب از نظر، نظری کن به حال من
تا چند سیل اشک روان از بصر کنم
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
من سجده به خاک جمکران میخواهم
از یوسف گمگشته نشان میخواهم
فریاد و فغان از غم تنها بودن
من مهدی صاحب الزمان میخواهم
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
شب سیاه و گیسوی یارم سیاه
چشم میدوزم که باز آید ز راه
گرچه میدانم زمن رنجیده است
دارم از او انتظار یک نگاه
شوخ چشم من ، زمن دوری کند
هست امیدم مرا بخشد گناه
کلبه من سرد و تاریک و خموش
دیده ام گریان و حال من تباه
شمع و من هر شب بیاد روی او
هر دو میسوزیم تا وقت پگاه
کاش میتابید برق چشم او
همچو خورشیدی ز روزن گاهگاه
شاعر: دکتر غلامرضا باهنر (سعید)
نوشته است : بایاد حضرت ولی عصر ارواحنالتراب مقدمه الفداه سه شنبه شب 29/2/66 در لندن و در محوطه جنگلی خانه مسکونی در محضر حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) انفعالی در درونم بوجود آمد و سروده فوق حاصل آن انفعال است .
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
سوته دلان(پنج شنبه 87 مهر 18 ساعت 8:56 صبح )
تن محنت کشـی دیــرم خدایا
دل حسرت کشی دیـرم خدایا
ز شوق مسکـن و داد غریــبی
بســـینه آتشی دیــرم خــدایا
تو دوری از برم دل در برم نیست
هـوای دیگری اندر سـرم نیسـت
بجــان دلبرم کـــز هـر دو عـــالم
تمنــای دگـر جــز دلـبرم نیسـت
بسر غیر تو سـودائی ندارم
بدل جــز تــو تمنـائـی ندارم
خدادونه که در بازار عشقت
بجز جان هیچ کالائی ندارم
مو کز سوته دلانم چون ننالم
مو کز بیحاصلانم چون ننالم
نشستـه بلبلان با گـل بنـالند
مو که دور از گلانم چون ننالم
خداوندا! مـو بیـزارم از ایـن دل
شو و روزان در آزارم از این دل
مـو از دل نالـم و دل نالـد از مو
زمو بستان که بیزارم ازاین دل
دلم بی وصل ته شادی مبیناد
به غیر از محـنت آزادی مبیـناد
خـــراب آباد دل بـی مقــدم تو
الهـــی هــرگـز آبادی مبـیــنـاد
نگاریـــنا! دل و جـــانـم ته داری
همــه پـیــدا و پنـــهانم ته داری
نمیدانم که این درد از که دارم
همین دانم که درمانـم ته داری
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
آمده ایم..(دوشنبه 87 شهریور 25 ساعت 4:29 عصر )
ما بدین درنه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و زسر حدّ عدم تا باقلیم وجود این همه راه آمده ایم
سبزه خطّّ تو دیدیم و ز بستان بهشت به طلبکاری این مهر گیاه آمده ایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین به گدایی به در خانه شاه آمده ایم
لنگر حلم تو ای کشتنی توفیق کجاست که در این بحر کرم غرق گناه آمده ایم
آبرو میرود ای ابر خطا پوش بیار که بدیوان عمل نامه سیاه آمده ایم
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمده ایم
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
رحمت الهی(جمعه 87 شهریور 1 ساعت 5:23 عصر )
گفتم :شبی به مهدی ، بردی دلم ز دستم من منتظر به راهت، شب تا سحر نشستم
گفتا :چکار بهتر از انتظار جانان من راه وصل خود را بر روی تو نبستم
گفتم:دلم ندارد بی تو قرار و ارام من عُقده دلم را امشب دگر گسستم
گفتا:حجاب وصلم باشد هوای نفست گر نفس را شکستی،دستت رسد به دستم
گفتم :ببخش جُرمم ای رحمت الهی شرمنده تو بودم ،شرمنده تو هستم
گفتا :هزار نوبت از جُرم تو گذشتم پرونده تو دیدم ،چشمان خود ببستم
گفتم:که عاشقان را جز تو کسی نباشد چون تیر از کمان هر آشنا بجستم
گفتا:مباش نومید از خانه اُمیدم من کی دل ِمحبّ شرمنده را شکستم؟
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
انتظاااار(جمعه 87 مرداد 18 ساعت 2:10 عصر )
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه اشکها که در گلو رسوب شد نیامدی
غروب آتشین سخن تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، عصر، نه غروب شد نیامدی
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
نون و قلم نبی است و ما یسطرون حسین طاق فلک علیست به عالم ستون حسین
خلقت تمام حضرت زهراست خون ؛حسین هستی تمام ظاهر و مافی البطون حسین
با یک قیامت هست هم الغالبون حسین در این قیام نقطه پرگار زینب است
سردار سر سپرده جولان عشق کیست تنها امیر فاتح میدان عشق کیست
عشق است حسین گوش بفرمان عشق کیست روح دمیده در تن بی جان عشق کیست
علامه مفسر قرآن عشق کیست اذن دخول در حرم یار زینب است
ذرات و کائنات همه مرده یا خموش در احتجاج بود زنی یک عَلَم به دوش
آتش نشان قهر خداوند در خروش هو هوی ذوالفقار علی می رسد بگوش
در هیبتی زحیدر کرار زینب است
پیداترین ستاره دیبای خلقت است زیباترین سروده لبهای خلقت است
زهراترینِ زهره ی زهرای خلقت است لیلاترینِ لیلی لیلای خلقت است
شیواترین سوال معمای خلقت است گنجینه جزیره اسرار زینب است
به نیزه دیده زینب گرفت راه مبهوت می نمود به سر نیزه ای نگاه
آتش کشید شعله ز دل تا کشید آه که ای جان پناه زینب و اطفال بی گناه
راحت بخواب که پرستار زینب است
از نای من به ناله چو افتاد نای نی عالم شنید از پس آن های های نی
تو بر فراز نی و من در قفای نی آنقدر سنگ خورده ام از لا بلای نی
تا اینکه یافتم سرت از رد پای نی عشق تو هست آتش و نیزار زینب است
خورشید روی قله نی آشکار شد کوچکترین ستاره سر شیر خوار شد
ناموس حق به ناقه عریان سوار شد هشتاد و چهار خسته به هم هم قطار شد
زیباترین ستاره دنباله دار شد در این مسیر نور جلودار زینب است .
کلمات کلیدی :
» سیده رضوی
»» نظرات دیگران ( نظر)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ